جدول جو
جدول جو

معنی هاشم شیرازی - جستجوی لغت در جدول جو

هاشم شیرازی
(شِ مِ)
محمدهاشم. از نویسندگان خوانین زندیه بود. رضاقلی خان هدایت در مجمعالفصحاء راجع به وی می نویسد: ’نظر به فطرت پاک و طینت صافی ترک ملازمت دیوان کرد و به خدمت جناب قطب المحققین سیدقطب الدین محمد العزیزی الفارسی که از علما و فضلا و مشایخ سلسلۀ علیۀ ذهبیۀ کبرویه بود رسیده به تصفیه و تزکیه کوشید و بادۀ حقایق و معارف نوشیده بعد از وصول به مراتب بلند و حصول مقامات ارجمند، به مرتبۀ مصاهرت و خلافت سید اختصاص یافت و مقتدای طالبان عهد شد. گاهی به مثنویات و غزلیات میپرداخته’. سپس هدایت این چند بیت از اشعار او را نقل کرده است:
ای دوستان، ای دوستان رفتم ز خود من بارها
تا آنکه دیدم یار را در کسوت اغیارها
وحدت چو آمد در نظر کثرت شد از پیش نظر
بتها شکستم سربه سر، وارستم از زنارها.
از همو:
هرچند نبینند عیان مهر چو خفاش
خورشید نهان نیست ز صاحبنظری چند
غواص صفت غوطه در این لجۀ توحید
خوردیم بسی تا که برآمد گهری چند.
رضاقلی خان هدایت در ریاض العارفین دو مثنوی به نامهای مناهل التحقیق و ولایت نامه را نقل کرده است و از آنجمله ابیات زیر است:
چون بتابد بر دل آن نور خدا
رنگ باطل ها شود از وی جدا
شبهه و شک نیست در ذات قدیم
که بود محتاج اثبات ای حکیم
این ولایت راه عشق دوست است
لب دین است این نه قشر و پوست است
تا نباشد جذب معشوقان ز پیش
عاشقان کی بگذرند از جان خویش
شاخ جنبان بینی اما باد نه
برگ رقصان بینی و شمشاد نه
جمله عالم همچو جامی پرشراب
عکس خورشیداست کافتاده در آب
جمله ظلمت دیده و انوار نه
عکسها بینندروی یار نه
نقشها بینی تو و نقاش نه
دانه ها بینی و دانه پاش نه...
(مجمع الفصحاء ج 2 ص 572 و ریاض العارفین ص 351)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ شِ)
هدایت گوید: اسمش سیدرضا و اصلش از کازرون بوده است وسیدی کریم و بزرگوار و دارای طبعی بلند و شیوا و فضلی عظیم و والا بوده است. مرگ وی بسال 1250 هجری قمری روی داده است. اشعار او را گرد آوردم و دیباچه ای بر آن نوشتم و از آن جمله است در توحید و تمجید عقل اول:
خواست نمودار خویش ایزد یکتا
کرد یکی جلوه عشق گشت هویدا
اوست که خواندش لبیب جوهر اول
اوست که خواندش حکیم علت اولی
گشته معبر گهی بچشمۀ کوثر
بوده مؤول گهی ز دوحۀ طوبی
در همه اشیا مشاهد است و معاین
وز همه اشیا منزه است و مبرا
ساکن و سایر ازوست ساکن و سایر
خامش و گویا ازوست خامش و گویا.
غزل
یارم از در اندرآمد دی بکف جام شراب
بخت من بیدار شد یا دیدم این حالت بخواب
غیر من کان زلف و رخ دیدم همانا کس ندید
آفتابی سایه پرور، سایه ای در آفتاب
نرگسش مردم فریب و غمزه اش جادوشکار
سوسنش سنبل طراز و سنبلش پر پیچ و تاب
من ز لعلش بوسه خواه و میگساران باده نوش
من ز چشم مست او سرمست و یاران از شراب
تاب از جسمم ربودند آن دو جعد تابدار
خواب از چشمم ببردند آن دو چشم نیم خواب.
(ازمجمعالفصحاء ج 2 ص 135).
و رجوع به الذریعه ج 9 قسم دوم و فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 254 و مرآهالفصاحه نسخۀ خطی کتاب خانه آقای سلطان القرایی تبریزی (حرف ر) و شکرستان پارس نسخۀ متعلق به آقای سلطان القرایی (حرف ر) شود
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
از مشاهیر خطاطان و شاعران و نقاشان ایران است. وی حافظۀ نیرومندی داشت وگویند یک منظومه سی بیتی را با یکبار خواندن بخاطر می سپرد. وی به سال 947 هجری قمری درگذشت. او ادعا میکرد که از نسل شاه شجاع است. (از قاموس الاعلام ترکی)
از شاعران ایران است و منظومه ای در فتوحات امیرتیمور به نام ’تیمورنامه’ سروده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(ظِ مِ)
معروف به نظاما. از شاعران قرن یازدهم هجری و معاصر باصفویه است، به روایت نصرآبادی به شغل بنائی اشتغال داشته و مدتی سالم تخلص می کرده سپس تخلص ناظم را اختیار کرده است. او راست:
خرامش گرچه در هر گام صیدی در کمین دارد
نگاهش چون رمیدن توسنی در زیر زین دارد
به جوش کینه کی تسخیر دل ها می توان کردن
حباب از سینه صافی بحر در زیر نگین دارد.
*
ز بس که بخیۀ زخمم به روی کار افتاد
به دام افتد اگر رنگ من پریده شود.
رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 384و نگارستان سخن ص 117 و روز روشن ص 677 شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ مِ)
نجفعلی، برادر میرزا ابراهیم منظور و از نزدیکان حسینعلی میرزا، فرمانفرمای فارس بوده و شبها در بزمهای او قصه میخوانده است و غزلهایی نیز سروده. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 571)
لغت نامه دهخدا